قلدر مدرسه ( پارت ۴۰ )

[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]

∆ چی ببخشید قربان غلط کردم *التماسش*
کوک: خفه
میرم پیشش
سوآ: ناراحت نشدم اخراجش نکن نمیخوام بخاطر من یکی از کار بی کار بشه
کوک: میخواست بفهمه داره چه زری میزنه، ولش کن بیا بریم
سوآ: هوفف باشه... تسلیت میگم بهت وقتی شنیدم ناراحت شدم
کوک: مرسی * ناراحت *
میریم داخل، تمام افراد با یه نگاه تمسخر آمیز نگام میکنن
میبرتم یه گوشه پیش خودش ، کسی آنچنان دیدی بهم نداره
کوک: میدونم نگاها اذیتت میکنن ببخشید
سوآ: مهم نیس.... عممم میگم خانوادت کجان بهشون تسلیت بگم
کوک: اونا فقط یه خواهر برام مونده
میریم سمت خواهرش
سوآ: تسلیت میگم خانم جئون
جینا: ممنون ، شما؟
سوآ: من... همکلاسی کوکم
جینا: آها خوشبختم
سوآ: همچین... امیدوارو غم آخرتون باشه
جینا: مرسی....*ناراحت*
سوآ: من دیگه رفع زحمت میکنم فعلا
میرم پیش کوک
سوآ: من دیگه میرم جونگکوک شی
سوآ: جونگکوکاااا
کوک: جونم؟
سوآ: من دیگه میرم
کوک: کجا عزیزم؟
سوآ: اومدم تسلیت بگم برم دیگه
کوک: میشه بمونی؟
سوآ: امممم باشه
کوک: مرسی
بغلش میکنم

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK